داستان مباهله
مدينه اولين باري است كه ميهماناني چنين غريبه را به خود ميبيند. كارواني متشكل از شصت ميهمان ناآشنا كه لباسهاي بلند مشكي پوشيدهاند، به گردنشان صليب آويختهاند، كلاههاي جواهرنشان بر سر گذاشتهاند، زنجيرهاي طلا به كمر بستهاند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباسهاي خود نصب كردهاند.
وقتي اين شصت نفر براي ديدار با پيامبر، وارد مسجد ميشوند، همه با حيرت و تعجب به آنها نگاه ميكنند. اما پيامبر بياعتنا از كنار آنان ميگذرد و از مسجد بيرون ميرود هم هيأت ميهمانان و هم مسلمانان، از اين رفتار پيامبر، غرق در تعجب و شگفتي ميشوند. مسلمانان تا كنون نديدهاند كه پيامبر مهربانشان به ميهمانان بيتوجهي كند به همين دليل، وقتي سرپرست هيأت مسيحي علت بياعتنايي پيامبر را سؤال ميكند، هيچ كدام از مسلمانان پاسخي براي گفتن پيدا نميكنند.
تنها راهي كه به نظر ميرسد، اين است كه علت اين رفتار پيامبر را از حضرت علي بپرسند، چرا كه او نزديكترين فرد به پيامبر و آگاهترين، نسبت به دين و سيره و سنت اوست. مشكل، مثل هميشه به دست علي حل ميشود. پاسخ او اين است كه:
«پيامبر با تجملات و تشريفات، ميانهاي ندارند؛ اگر ميخواهيد مورد توجه و استقبال پيامبر قرار بگيريد، بايد اين طلاجات و جواهرات و تجملات را فروبگذاريد و با هيأتي ساده، به حضور ايشان برسيد.»
اين رفتار پيامبر، هيأت ميهمان را به ياد پيامبرشان، حضرت مسيحي مياندازد كه خود با نهايت سادگي ميزيست و پيروانش را نيز به رعايت سادگي سفارش ميكرد.
آنان از اين كه ميبينند، در رفتار و كردار، اين همه از پيامبرشان فاصله گرفتهاند، احساس شرمساري ميكنند. ميهمانان مسيحي وقتي جواهرات و تجملات خود را كنار ميگذارند و با هيأتي ساده وارد مسجد ميشوند، پيامبر از جاي برميخيزد و به گرمي از آنان استقبال ميكند. شصت دانشمند مسيحي، دور تا دور پيامبر مينشينند و پيامبر به يكايك آنها خوشامد ميگويد، در ميان اين شصت نفر، كه همه از پيران و بزرگان مسيحي نجران هستند، «ابوحارثه» اسقف بزرگ نجران و «شرحبيل» نيز به چشم ميخورند. پيداست كه سرپرستي هيأت را ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، بر عهده دارد. او نگاهي به شرحبيل و ديگر همراهان خود مياندازد و با پيامبر شروع به سخن گفتن ميكند: «چندي پيش نامهاي از شما به دست ما رسيد، آمديم تا از نزديك، حرفهاي شما را بشنويم».
پيامبر ميفرمايد:
«آنچه من از شما خواستهام، پذيرش اسلام و پرستش خداي يگانه است».
و براي معرفي اسلام، آياتي از قرآن را برايشان ميخواند.
اسقف اعظم پاسخ ميدهد: «اگر منظور از پذيرش اسلام، ايمان به خداست، ما قبلاً به خدا ايمان آوردهايم و به احكام او عمل ميكنيم.»
پيامبر ميفرمايد:
«پذيرش اسلام، علايمي دارد كه با آنچه شما معتقديد و انجام ميدهيد، سازگاري ندارد. شما براي خدا فرزند قائليد و مسيح را خدا ميدانيد، در حالي كه اين اعتقاد، با پرستش خداي يگانه متفاوت است.»
اسقف براي لحظاتي سكوت ميكند و در ذهن دنبال پاسخي مناسب ميگردد. يكي ديگر از بزرگان مسيحي كه اسقف را درمانده در جواب ميبيند، به يارياش ميآيد و پاسخ ميدهد:
«مسيح به اين دليل فرزند خداست كه مادر او مريم، بدون اين كه با كسي ازدواج كند، او را به دنيا آورد. اين نشان ميدهد كه او بايد خداي جهان باشد.»
پيامبر لحظهاي سكوت ميكند.
ناگهان فرشته وحي نازل ميشود و پاسخ اين كلام را از جانب خداوند براي پيامبر ميآورد. پيامبر بلافاصله پيام خداوند را براي آنان بازگو ميكند: «وضع حضرت عيسي در پيشگاه خداوند، همانند حضرت آدم است كه او را به قدرت خود از خاك آفريد...»1
و توضيح ميدهد كه «اگر نداشتن پدر دلالت بر خدايي كند، حضرت آدم كه نه پدر داشت و نه مادر، بيشتر شايسته مقام خدايي است. در حالي كه چنين نيست و هر دو بنده و مخلوق خداوند هستند.»
لحظات به كندي ميگذرد، همه سرها را به زير مياندازند و به فكر فرو ميروند. هيچ يك از شصت دانشمند مسيحي، پاسخي براي اين كلام پيدا نميكنند. لحظات به كندي ميگذرد؛ دانشمندان يكي يكي سرهايشان را بلند ميكنند و در انتظار شنيدن پاسخ به يكديگر نگاه ميكنند، به اسقف اعظم، به شرحبيل؛ اما... سكوت محض.
عاقبت اسقف اعظم به حرف ميآيد:
«ما قانع نشديم. تنها راهي كه براي اثبات حقيقت باقي ميماند، اين است كه با هم مباهله كنيم. يعني ما و شما دست به دعا برداريم و از خداوند بخواهيم كه هر كس خلاف ميگويد، به عذاب خداوند گرفتار شود.»
پيامبر لحظهاي ميماند. تعجب ميكند از اينكه اينان اين استدلال روشن را نميپذيرند و مقاومت ميكنند. مسيحيان چشم به دهان پيامبر ميدوزند تا پاسخ او را بشنوند.
در اين حال، باز فرشته وحي فرود ميآيد و پيام خداوند را به پيامبر ميرساند. پيام اين است:
«هر كس پس از روشن شدن حقيقت، با تو به انكار و مجادله برخيزد، [به مباهله دعوتش كن] بگو بياييد، شما فرزندانتان را بياوريد و ما هم فرزندانمان، شما زنانتان را بياوريد و ما هم زنانمان. شما جانهايتان را بياوريد و ما هم جانهايمان، سپس با تضرع به درگاه خدا رويم و لعنت او را بر دروغگويان طلب كنيم.»2
پيامبر پس از انتقال پيام خداوند به آنان، اعلام ميكند كه من براي مباهله آمادهام. دانشمندان مسيحي به هم نگاه ميكنند، پيداست كه برخي از اين پيشنهاد اسقف رضايتمند نيستند، اما انگار چارهاي نيست.
زمان مراسم مباهله، صبح روز بعد و مكان آن صحراي بيرون مدينه تعيين ميشود.
دانشمندان مسيحي موقتاً با پيامبر خداحافظي ميكنند و به اقامتگاه خود باز ميگردند تا براي مراسم مباهله آماده شوند.
صبح است، شصت دانشمند مسيحي در بيرون مدينه ايستادهاند و چشم به دروازه مدينه دوختهاند تا محمد با لشكري از ياران خود، از شهر خارج شود و در مراسم مباهله حضور پيدا كند.
تعداد زيادي از مسلمانان نيز در كنار دروازه شهر و در اطراف مسيحيان و در طول مسير صف كشيدهاند تا بينندة اين مراسم بينظير و بيسابقه باشند.
نفسها در سينه حبس شده و همه چشمها به دروازه مدينه خيره شده است.
لحظات انتظار سپري ميشود و پيامبر در حالي كه حسين را در آغوش دارد و دست حسن را در دست، از دروازه مدينه خارج ميشود. پشت سر او تنها يك مرد و زن ديده ميشوند. اين مرد علي است و اين زن فاطمه.
تعجب و حيرت، همراه با نگراني و وحشت بر دل مسيحيان سايه ميافكند.
شرحبيل به اسقف ميگويد: نگاه كن. او فقط دختر، داماد و دو نوة خود را به همراه آورده است.
اسقف كه صدايش از التهاب ميلرزد، ميگويد:
«همين نشان حقانيت است. به جاي اين كه لشكري را براي مباهله بياورد، فقط عزيزان و نزديكان خود را آورده است، پيداست به حقانيت دعوت خود مطمئن است كه عزيزترين كسانش را سپر بلا ساخته است.»
شرحبيل ميگويد: «ديروز محمد گفت كه فرزندانمان و زنانمان و جانهايمان. پيداست كه علي را به عنوان جان خود همراه آورده است.»
«آري، علي براي محمد از جان عزيزتر است. در كتابهاي قديمي ما، نام او به عنوان وصي و جانشين او آمده است...»
در اين حال، چندين نفر از مسيحيان خود را به اسقف ميرسانند و با نگراني و اضطراب ميگويند:
«ما به اين مباهله تن نميدهيم. چرا كه عذاب خدا را براي خود حتمي ميشماريم.»
چند نفر ديگر ادامه ميدهند: «مباهله مصلحت نيست. چه بسا عذاب، همه مسيحيان را در بر بگيرد.»
كمكم تشويش و ولوله در ميان تمام دانشمندان مسيحي ميافتد و همه تلاش ميكنند كه به نحوي اسقف را از انجام اين مباهله بازدارند.
اسقف به بالاي سنگي ميرود، به اشاره دست، همه را آرام ميكند و در حالي كه چانه و موهاي سپيد ريشش از التهاب ميلرزد، ميگويد:
«من معتقدم كه مباهله صلاح نيست. اين پنج چهره نوراني كه من ميبينم، اگر دست به دعا بردارند، كوهها را از زمين ميكنند، در صورت وقوع مباهله، نابودي ما حتمي است و چه بسا عذاب، همه مسيحيان جهان را در بر بگيرد.»
اسقف از سنگ پايين ميآيد و با دست و پاي لرزان و مرتعش، خود را به پيامبر ميرساند. بقيه نيز دنبال او روانه ميشوند.
اسقف در مقابل پيامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زير ميافكند و ميگويد: «ما را از مباهله معاف كنيد. هر شرطي كه داشته باشيد، قبول ميكنيم.»
پيامبر با بزرگواري و مهرباني، انصرافشان را از مباهله ميپذيرد و ميپذيرد كه به ازاي پرداخت ماليات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت كند.
خبر اين واقعه، به سرعت در ميان مسيحيان نجران و ديگر مناطق پخش ميشود و مسيحيان حقيقتجو را به مدينة پيامبر سوق ميدهد.
منبع :آوینی
خورشید شکفته در غدیر است علی
باران بهار در کویر است علی
بر مسند عاشقی شهی بی همتاست
بر ملک محمدی امیر است علی
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
غدیر ای باده گردان ولایت رسولان الهی مبتلایت
ندا آمد ز محراب سماوات به گوش گوشه گیران خرابات
رسولی کز غدیر خم ننوشد ردای سبز بعثت را نپوشد
تمام انبیا ساغر گرفتند شراب از ساقی کوثر گرفتند
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
در فصل خطر امیر را گم نکنید
ان وسعت بی نظیر را گم نکنید
تنها ره جنت از علی میگذرد
ای همسفران غدیر را گم نکنید
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
تاراج دل به تیغ دو ابروی دلبرست
بختش بلند هر که گرفتار حیدر است
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
دل را ز علی اگر بگیرم چه کنم
بی مهر علی اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان علی اگر نگیرم چه کنم
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
در خانه دل نوشته با خط جلی
کین خانه بنا شد به تولای علی
در داخل این خانه چو نیکو نگری
هم مهر محمد است و هم مهر علی
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
خانه زاد خانه امن خدا/شد وصى و جانشین مصطفى
خانه زاد كعبه نورى منجلى است / كعبه دلهاى مشتاقان على است
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
هنگام رکوع خود نگین بخشیدی
آب از دل چاه بر زمین بخشیدی
جان در طبق عشق نهادی یکشب
آن را به محمد امین بخشیدی
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
در دانه روزگار مولای شماست
آن مرد ترین سوار مولای شماست
در مدرسه عشق سرافرازانید
چون صاحب ذوالفقار مولای شماست
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
داماد پیمبری همین ما را بس
تو فاتح خیبری همین ما را بس
از تشنگی روز جزا باکی نیست
چون ساقی کوثری همین ما را بس
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
فراز دست پیمبر علی چو پیدا شد
قرین مهر تو گوئی قمر هویدا شد
گمان نداشت عدو اینکه سر حق آن روز
عیان شود به زمین و زمانه، اما شد
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
به شاخسار نبوت ز ریشه توحید
گل ولایت و حب علی شکوفا شد
چو حق نهاد بدوش علی امانت را
ولی، امین امانت به حق تعالی شد
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
اثر چه بود به انفاس شیر حق یارب
که عیسی از نفس گرم طور سینا شد
چه بود رمز طریق علی که از صدقش
کلیم رهبر کوی طور سینا شد
اگر چه کشتی نوح نبی ز طوفان رست
و لیک لنگر نام علی بدریا شد
زمین به غدیر خمش چنان بالید
سرور و هلهله قدسیان، چو بر پا شد
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
خم غدیر بجوشید و چشمه های زلال
بکام تشنه لبان این چنین گوارا شد
اساسنامه «اکملت دینکم » آنروز
بدست ختم رسل بر ولایت امضا شد
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
تحیر زاده شد در اهلِ بینش
خدا تعریف شد با این گزینش
... وَ یادِ دلْنوازش ناتمام است ،
علی علیه السلام ، مردِ تمامِ آفرینش !
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
بسوزانْ دیده ، دیگرْ بین شو ای دل
در این بُستان ، شگفتی چین شو ای دل
شگفتی ، جمعِ اضداد است ، آری
ز شورِ یا علی ، شیرین شو ای دل
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
در غدیر خم , طلوع نور بود ----- خم , تجلى گاه كوه طور بود
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
سبو مست از لبِ فرزانه ات شد
غدیر آمد پُر از خُم خانه ات شد
خدا را شکر از این دل ، چون سرانجام
سرِ عقل آمد و دیوانه ات شد !
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
دو روزِ نیستی ، هستم کن ای عشق
رهایم نه ، که پابستم کن ای عشق
خُمار آلوده حقم بیا باز
به جامی از علی علیه السلام مستم کن ای عشق !
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
نه فقط بنده به ذات ازلی می نازد
ناشر حکم ولایت به ولی می نازد
گر بنازد به علی، شیعه ندارد عجبی
عجب اینجاست خدا هم به علی می نازد
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
قسم بخون گل سرخ در بهار و خزان
ولایت على و آل ، جاودان باقى است
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
حیف اما کاروان منزل به منزل مى گذشت
کاروان مى رفت و حق مى ماند تنها در غدیر !!
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
گفت برخیز که از یار سفیر آمده است
به چراغانى صحراى غدیر آمده است
عيد غدير خم مبارک - اس ام اس عيد غدير خم-sms عید غدیر خم - پیامک عيد غدير خم -پیام کوتاه عيد غدير خم
موج یک حادثه در جان غدیر است امروز
و على چهره تابان غدیر است امروز
منبع تبیان زنجان
اس ام اس تبریک سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه (س)
سالروز پاکترین، زلالترین، شادترین و مقدس ترین پیوند هستی مبارکباد . . .
.
.
.
مظهر احسان و جود خالق یکتا علیست / نور بخش ماه و خورشید جهان آرا علیست
در میان کل مردان ز ابتدا تا انتها / در مقام همسری، زیبنده ی زهرا علیست . . .
.
.
.
دیدم که به عرش شور و شوقی بر پاست / برپا گر این بزم شعف ذات خداست
گفتم به خرد چه اتفاق افتاده / گفتا که عروسی علی و زهرا است
سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه مبارک باد
.
.
.
بر اوج محبت علی اوجی نیست / در بحر بجز کرامتش موجی نیست
در کل ممالک و مذاهب به جهان / مانند علی و فاطمه زوجی نیست
سالروز نورانی ترین پیوند هستی مبارک
.
.
.
فاطمه جان؛ بسته خدا عقد تو را با علی
فاطمه شد چشم و چراغ خانه ات یا علی . . .
.
.
.
اینک، دست مقدس فاطمه علیهاالسلام ، در دست بی کران علی(ع)
حلاوت هلهله فرشتگان را لمس می کند و شور کبریایی افلاکیان را برمی انگیزد.
.
.
.
شب پیوند مرتضی و فاطمه علیهاالسلام نیست؛
بلکه امشب، شب تجدید یگانگی انسان با ذات خداست
و مبارک باد بر همه کائنات، این لبخند بی زوال پروردگار در گستره خلقت خویش . . .
.
.
.
نام علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام
لب ها را به شادی واداشته است
نوبت عاشقی را در چشم هایِ اکنون می شود خواند
سرود یکدلی در گیسوان نخلستان پیچیده است . . .
بیست و سوم مهرماه، روز جهانی نابینایان در هر سال گرچه می تواند نور امیدی را در چشمهای بی قرار روشندلان ایجاد کند اما گذر از این روز بدون توجه به وعده ها و دلگرمی هایی که به این قشر داده می شود همیشه شب تار این افراد را تارتر می کند. یک نابینا درست مانند یک فرد عادی حق زندگی و بهره مندی از تمام امکانات را دارد اگر چنانچه روند بی تفاوتی نسبت به نابینایان ادامه یابد ممکن است آنها گوشه نشین شده و به راحتی نتوانند با اجتماع خود ارتباط برقرار کنند.
نابینایان برای یافتن استقلال مالی به شغل، برای رفت و آمد در خیابان به امنیت و آسایش و برای تشکیل زندگی علاوه بر این موارد به مسکن نیز نیاز دارند. سهم این افراد از زندگی باید برای مسئولین با اهمیت تر شود. آنان نباید تنها در روز جهانی نابینایان به فکر این اقشار بیفتند و بعد تمام وعده های خود را نسبت به آنها به فراموشی بسپارند. مسئولین باید به قول های خود عمل کنند و نهادهای فرهنگی باید به مردم و جامعه نحوه روبرو شدن با یک نابینا را آموزش دهند تا همه ما به هنگام برخورد با آنها شیوه های رفتاری مناسبی را به کار ببندیم.
یکی از روشندلان می گوید: مهر ماه که می شود روزها را با دستانم شماره می کنم تا به بیست و سوم ماه برسم آخر تنها روزی که من و دوستانم مهم می شویم همین روز است، در این روز تمام نگاه ها به عصای سفید و چشمان تاریک ما جلب می شود در این روز مسئولان حرف ها و وعده های قشنگی به ما می دهند و به لمس کردن عصای سفید و عینکی که پشت آن جز تاریکی نیست می پردازند وقتی این روز تمام می شود تمام غصه های دنیا به روی شانه هایمان سنگینی می کند و وعده ها و دلجویی های آنها تنها در حد همان حرف و سخن باقی می ماند. کسی در کوچه تاریک چشم های ما قدم نخواهد گذاشت و حاضر نیست لحظه ای زندگی را مانند ما از پشت عینک به تماشا بنشیند. حرف های زیادی داریم اما همیشه تا خواستیم صحبت کنیم به ما از سر ترحم و دلسوزی نگاه شد و عمق حرفهای ما در حاشیه ماند ... !
اینجا مدرسه نابینایان است در اینجا کودکانی هستند که چشمان همیشه بسته شان به دنیایی دیگر باز است، دنیایی که پر از خواستن و توانستن است دستان کوچکشان خط زیباییهای دنیا را می خواند، این دستان زبان برگها، درختان و گلها را خوب می دانند و زمزمه زیبای طبیعت را خوب می شنوند، دستانی که تنها روشنیها را می بیند و تاریکیها را می گذارد برای آنها که چشمانشان به این دنیا باز است.
تصاویری از کانون نابینایان فرهنگسرای بهمن، مرکزی که برای حمایت و هدایت و پرورش استعدادهای روشندلان در تهران فعالیت می کند
ویژه شهادت امام جواد ع
امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت . نام آن بزرگوار محمد و معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند رضی و متقی نیز داشته ولی تقی از همه معروفتر است .
امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود و پس از شهادت جانگداز حضرت رضا (ع) مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت .
مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت سعی کرد پسر امام رضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد .
ازدواج امام
مأمون نخستین کاری که کرد، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد تا مراقبی دائمی و از درون خانه، بر امام گمارده باشد .
دلیل دیگری که مأمون دختر خود را به ازدواج امام در آورد کشاندن امام به سمت خود بود، چرا که تصور می کرد امام با این وصلت مجذوب مادیات و جاه و مقام شده، قداست وی خدشه دار و از راه اصلی منحرف، شیعیان متفرق شده و مأمون خود قوی می شود .
مأمون همچنین می خواست با این وصلت علویان را از اعتراض و قیام بر ضد خود باز داشته، خود را دوستدار و علاقمند به آنان نشان دهدد.
و البته باید در نظر داشت امامان از آنجا که از آینده اطلاع دارند، هیچ کاری را بدون آگاهی انجام نمی دهند، امام جواد نیز بخوبی از دسیسه های مأمون آگاه بود و با علم به وصلت با دختر وی رضایت داد .
برای پذیرش این وصلت از سوی امام دلایلی ذکر شده است، از جمله اینکه: حفظ شیعیان از جمله دلایل امام محمدتقی(ع) برای این وصلت بوده است، امام با وجود آگاهی از حیله و نیرنگ مأمون به این وصلت رضایت می دهد تا شیعیان را از دسیسه های کینه توزانه مأمون حفظ کند .
امام اگرچه تن به این ازدواج داد، اما شواهد تاریخی گواه این حقیقت است که مأمون نتوانست به حیله های از پیش تعیین شده خود دست یابد.
دوران امامت
امام جواد (ع) در سال 203 هجری قمری پس از شهادت پدرش امام رضا (ع)، در سن هشت سالگی، به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود.
هنگامی که امام رضا (ع) به دعوت مامون از مدینه به توس رفت امام جواد (ع) که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا (ع) در مدینه ماند و در سال 202 هجری قمری برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت .
از ویژگیهای بارز و شناخته شده امام، جود و بخشش آن بزرگواراست .
سفر حج و شهادت
امام جواد (ع) به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت و تا پایان خلافت مأمون در آن شهر ساکن بود. پس از مرگ مأمون به دستور معتصم عباسی، در سال 220 هجری قمری، به همراه همسرش ام الفضل، به بغداد رفت و بنابر برخی روایتها به دستور معتصم مسموم شد و در همان سال به شهادت رسید.
امام نهم آخر ماه ذیقعده سال 220 هجری به سرای جاویدان شتافت . مزار مطهر وی در کاظمین است .
23 ذی القعده
روز زیارتی مخصوص حضرت امام رضا علیه السلام
در فضیلت ماه ذی القعده و به خصوص روز زیارتی امام رضا (علیه السلام) شایسته دیدیم مطالب ذیل را به محضر خوانندگان محترم تقدیم کنیم:
مرحوم حاج شیخ عباس قمی در وقایع الایام و مفاتیح الجنان می نویسد :
بدان که این ماه اول ماههای حرام است که حق تعالی در قرآن مجید ذکر فرموده (و آنها ذی القعده و ذی الحجه ، محرم و رجب است که در اسلام معظم و مکرم بوده اند) و سید ابن طاووس روایتی نقل کرده که ذی القعده محل اجابت دعاست در وقت شدت و در روز یکشنبه این ماه نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده که مجملش آن است که هر که آنرا به جا آورد تو.به اش مقبول و گناهش آمرزیده شود و خصماء او در روز قیامت از او راضی شوند و با ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانی گردد و والدینش از او راضی گردند و مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد و توسعه رزق پیدا کند و ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند و به آسانی جان او بیرون شود. ( شرح این نماز پر فیض در مفاتیح الجنان آورده شده)
روایت شده که هر که در یکی از ماههای حرام سه روز متوالی که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بگیرد ثواب 900 سال عبادت برای او نوشته شود . اما مناسبت های مهم این ماه عبارتند از:
- 1 ذی القعده ولادت با سعادت حضرت معصومه (س)
- 5 ذی القعده بالا بردن دیوار خانه کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع)
- 6 ذی القعده نامه نوشتن حضرت مسلم در کوفه برای امام حسین (ع)
- 11 ذی القعده ولادت با سعادت امام رضا (ع)
- 23 ذی القعده روز بسیار شریفی است ، این روز زیارتی مخصوص امام رضا (ع) است و زیارت آن حضرت از دور و نزدیک سنت است.
علامه ی مجلسی می گوید :
زیارت حضرت رضا علیه السلام در روزهای مقدس اسلامی افضل است ؛ خصوصا روزهایی که اختصاص به آن حضرت دارد. مثل روز ولادت (11 ذی القعده) و روز شهادت آن حضرت (مطابق مشهور آخر ماه صفر) سپس از کتاب اقبال مرحوم سید بن طاووس استحباب زیارت آن حضرت را در روز 23 ذی القعده (طبق روایتی روز شهادت آن حضرت) نیز نقل می کند و در پایان می نویسد : استحباب زیارت آن حضرت در ماه رجب گذشت (بحار الانوار جلد 99 صفحات 43 و 44) . مرحوم محدث قمی روز 25 ذی القعده را نیز به این موارد ضمیمه کرده است.
قال سیدبن طاووس فی الاقبال:
و رایت فی بعض تصانیف اصحابنا العجم رضوان الله علیهم، انه یستحب ان یزار مولانا الرضا علیه السلام یوم ثالث وعشیرین من ذی القعده، من قرب او بعید. ببعض زیارته المعروفه او بما یکون کالزیاره من الروایه بذلک. (نقل ازتبیان)
قوش خزاعی
قوش خَزاعی یا قوش عَرَب، از روستاهای شهرستان سرخس است که در جنوب این شهر ودر حاشیه جاده سرخس - مشهد قرار گرفتهاست. اکثر مردم این روستا در قدیم عرب زبان بودند و از تیرههای اعرابی میباشند که در عربخانه بیرجند زندگی میکنند.
ساکنین قوش خزاعی معتقدند که از طایفه حازم بن خزیمه خوزستان هستند. قدمت این روستا بیش از ۱۲۰ سال است. مردم قوش خزاعی از راه کشاورزی و دامداری امرار معاش میکنند.
بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۴۳۴ خانوار و ۱۹۷۹ نفر است
اطلاعات کلی | ||
---|---|---|
کشور | ایران | |
استان | خراسان رضوی | |
شهرستان | سرخس | |
نامهای دیگر | قوش عرب | |
سال بنیاد | ۱۲۰ سال پیش | |
| ||
مردم | ||
جمعیت | ۱۹۷۹ | |
زبانهای گفتاری | فارسی عربی | |
جغرافیای طبیعی | ||
ارتفاع از سطح دریا | ۳۰۱ متر | |
اطلاعات روستایی | ||
پیششمارهٔ تلفن | ۰۵۱۲۵۲4 |
بارانداز قدیمی قوش خزائی
بارانداز قدیمی قوش خزائی مربوط به اواخر دوره قاجار است و در شهرستان سرخس، روستای قوش خزائی واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۸۷۳۷ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است
بارانداز قدیمی قوش خزائی | |
---|---|
اطلاعات کلی | |
نام | بارانداز قدیمی قوش خزائی |
کشور | ایران |
استان | استان خراسان رضوی |
شهرستان | شهرستان سرخس |
اطلاعات اثر | |
دیرینگی | دوره قاجار |
دورهٔ ساخت اثر | دوره قاجار |
اطلاعات ثبتی | |
شمارهٔ ثبت | ۸۷۳۷ |
تاریخ ثبت ملی | ۱۰ خرداد ۱۳۸۲ |
منبع: کتاب نسیم صبح. نویسنده: غلام عباس اسلامی پور.نشر ندای مهر آفرین. صفحه 37
می گویند شیعه علی را از نمازش میشناسند. حاج بهروز هم شیعه ی حضرت علی (ع) بود و نماز اول وقت را از دست نمی داد.منزل و محفل، یا خیابان و بیابان، برایش فرقی نمی کرد. تا صدای موذن به حی علی الصلوة بر می خاست، حاجی که دائم الوضو بود، آماده ی نماز می شد. در این باره پدر حاجی بهروز می گوید: نماز واجب که جای خود دارد، نماز شب خواندنش صفا نداشت. گریه ی پنهانش صفا داشت. صدای قرآنش با صفا تر.
منبع:کتاب شهرداران آسمانی. نویسنده:اسفندیار مبتکر سرابی. انتشارات نسیم حیات. صفحه 88
از ناحیه ی سر،مجروح شده بود و در بیمارستان مشهد در اتاق مجاور من بستری بود.نزدیکی های اذان صبح، مادرش سراسیمه نزد من آمد و گفت: ...
عمليات والفجر سه بود. از دهلران حركت كرديم به سمت منطقه ي عمليات. وقت اذان صبح شده بود؛ ولي نمي توانستين بايستيم.بايد زودتر خودمان را مي رسانديم.توي ماشين همه اش نگران نمازمان بود.گفت: در حال حركت نمازتان را بخوانيد.
نگاهش كرديم.آسمان هنوز تاريك بود. گفت: اگر رسيديم و وقت نماز باقي بود؛ دوباره مي خوانيم.
لحظه هاي حساسي بود.دشمن پاتك كرده بود و هر ثانيه اش ارزش داشت.آماده شديم براي نماز. آن هم در آن حالت.ميرحسيني گفت: به هر طرف كه خوانديد؛خوانديد.
درهمان حال نمازمان را خوانديم.ولي چه نمازي بود آن نماز صبح.نشسته و چمپاتمه زده و در تكان تكان ماشين... و هيچ وقت آن نگاه نگران ميرحسيني را فراموش نمي كنم.
زمستان بود و هوا سرد. در مسیر زرند به پابدانا بودیم.به گردنه ای رسیدیم که در آن جا راه آهن می کشیدند.ناگهان گفت نگه دارید.
ماشین را نگه داشتم. پیاده شد. دنبالش رفتم. می خواست وضو بگیرد. آب ها یخ بسته بود. با برف ها وضو گرفت و همان گوشه ی بیابان قامت بست. من هم کنارش ایستادم و نماز را خواندم.
منبع: کتاب نماز،ولایت، نویسنده:مرتضی سرهنگی، صفحه 19-20
صدای انفجار از دور و نزدیک به گوش می رسید.با خود گفتم: کاش نماز رو زود تر تموم کنه.اگر یک خمپاره بیاد وسط خاکریز؟
....